پرهام قصه گو
پرهام ديشب براي مامان و بابا قصه گفت: مامان:پرهام برامون قصه ميگي؟ پرهام :اهيم(يعني بله) بابا :بگو بشنويم پرهام :لالا بزنيد لالا بزنيد مامان . بابا :باشه پرهام :يكي نبود به گوران(قران)(قران همون خدا هست) لوپتو بكشم مامان بابا : خوب بعدش پرهام همين ديگه يكي نبود به گران لوپتو بچشم بابا:؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!! مامان :اي قربون پسرم تو اگه اين زبون رو نداشتي چي ميشود تو اگه نبودي من چكار مي كردم و ............... بابا:خور پوف خور پوف خور پوف
نویسنده :
محمد جلیلی
13:26